اندیشه‏های سیاسی شهید مدرس

نويسنده:رضا عیسی‏نیا

در نخستین بخش این نوشتار، مختصری درباره زندگی و ویژگی‏های شخصیتی شهید مدرس و سپس اندیشه سیاسی او تحت عناوین «سیاست و حکومت از دیدگاه مدرس‏»، «مبانی مشروعیت‏حکومت از دیدگاه شهید مدرس‏»، «قوای سه گانه و جایگاه آنها در دیدگاه شهید مدرس‏» را مورد بحث و بررسی قرار دادیم . در بخش دوم و پایانی آن، ادامه دیدگاه‏ها و اندیشه‏های سیاسی آن بزرگ مرد سیاست ایران را پی می‏گیریم .

وظایف، اختیارات و مسؤولیت‏های حکومت

الف . وظایف و اختیارات حکومت در سیاست داخلی
وظایف و اختیارات حاکم و حکومت اسلامی در دیدگاه شهید مدرس را می‏توان اجمالا بصورت زیر طبقه‏بندی کرد:
1 . ایجاد آسایش و رفاه برای مردم کشور;
2 . دریافت مالیات از شهروندان;
3 . اجرای عدالت در جامعه;
4 . حفظ مرزهای کشور اسلامی;
5 . عمران و آبادی کشور .
همانطور که گفته شد، یکی از وظایف و اختیارات حکومت در زمینه سیاست داخلی، اجرای عدالت می‏باشد . شهید معتقد است که در جامعه اگر عدل رعایت‏شد، نظام جامعه از هم گسسته نمی‏شود ولی اگر عدل رعایت نشود، جامعه در تمام ابعادش متضرر خواهد گردید . البته عدل در دیدگاه مدرس، یعنی از جایش گرفتن بقدر امکان و به مصرف همان‏ها رساندن بقدر امکان، شهید در این باره می‏گوید:
« عدل آن است که از مورد گرفته شود و به مورد خرج شود . از همان‏هایی که گرفته می‏شود، خرج همان‏ها شود . این معنی عدل است . از ملت پولی که گرفته می‏شود، به مصارفی برسد که به نفع آن ملت‏باشد . (1)
سپس نتیجه می‏گیرد که اگر این فعل نیک در جامعه تحقق یابد، هرگز به اقتصاد و مملکت ضرر وارد نمی‏شود .
همانطور که گفته شد، یکی دیگر از وظایف حکومت، دریافت مالیات می‏باشد و شهید مدرس در این قسمت‏به ضرورت و اهمیت پرداخت و دریافت مالیات در کشور اشاره می‏کند و معتقد است که اگر شهروندان در امر پرداخت مالیات نظام‏مند باشند، آن کشور دست‏بسوی کشورهای بیگانه دراز نکرده و مجبور به استقراض خارجی نخواهد شد .
البته لازم به تذکر است که شهید مدرس در این موضوع آنقدر حساس می‏شود و مسؤولیت می‏کند تا جایی که به عنوان یک فقیه طراز اول که نماینده فقهای دیگر در مجلس می‏باشد، حکم می‏دهد که آنهایی که می‏توانند مالیات بدهند و یا باید مالیات بدهند، ولی در امر پرداخت مالیات تعلل و استنکاف می‏کنند، خائنین به ملت و وطن‏فروش محسوب می‏شوند و باید این افراد مجازات شوند . (2) یکی دیگر از وظایف حکومت، ایجاد رفاه و آسایش برای مردم می‏باشد، یعنی حکومت‏باید با ایجاد مؤسسات و وزارتخانه، امورات مردم و مطالبشان را سریعتر انجام دهند . در این باره نظر شهید مدرس اینچنین است:
«عرض می‏شود که غرض از وضع قانون، آسایش خلق است، در امور معاشیه و اگر فایده، هم برای دولت داشته باشد، خیلی خوب است(. مثلا) خصوص اداره پست که غرض اصلی از آن، آسایش خلق است که امور تجارت و مطالبشان به سرعت پیش برود . » (3)
همانطور که گفته شد، یکی از وظایف حکومت، ایجاد رفاه و آسایش برای مردم می‏باشد و احتمالا با اندکی دقت می‏توان گفت که ایجاد رفاه و آسایش در دو شاخه نمود پیدا می‏کند، یکی در عمران و آبادی کشور که بطور اجمال در بالا به آن اشاره شد و دومی در تامین العباد; حال این تامین، تامین جانی باشد یا مالی و یا فکری، فرقی نمی‏کند . به هر حال، وظیفه حکومت اسلامی است که راه‏ها را امن و نیز اجتماع را از هر نوع پلیدی و جنایت دور کند و همچنین از حیث فکری، مردم به تبادل و تضارب افکار پرداخته تا به رشد و تعالی افکار برسند . شهید مدرس در این باره می‏گوید: «حاکم یک جمعیت‏باید از مال آن جمعیت، آن جمعیت را اداره کند و هم جامع اداره کردنش در تحت این کلمه است که تعمیرالبلاد و تامین العباد . البته هم تعمیر بلاد مخارج مالی دارد و هم تامین عباد محتاج به خرج مال است . » (4)
باید عنایت داشت که یکی دیگر از وظایف حکومت، حفظ مرزهای کشور اسلامی است . شهید مدرس در عین حالی که این وظیفه حکومت را تبیین و تشریح می‏کند، به مساله مهم فقهی هم اشاره می‏نماید و آن، این است که آیا جهاد یا جنگ در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام مجاز است‏یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال، می‏توان گفت که همچنان که اکثریت فقها قائل به عدم جواز جهاد ابتدایی هستند، شهید مدرس در زمان غیبت، اعتقاد به جهاد ابتدایی ندارد، اما به جهاد دفاعی معتقد است و می‏گوید که «هر کس به ما حمله کند، در هر لباسی که باشد، چه با کلاه شاپو چه با عمامه! فرقی نمی‏کند، هر کسی که به سرزمین ما تجاوز کند، او را با تیر خواهیم زد و این فعل و عمل را همانند نماز یک فعل واجبی برای مسلمانان کشور اسلامی می‏شمرد . » (5)
ب . وظایف و اهداف حکومت در زمینه سیاست‏خارجی
یکی از موضوعات مباحث‏سیاسی، موضوع سیاست‏خارجی و روابط با کشورهای خارجی است که این موضوع یکی از بحث‏های کلیدی و بسیار مهم اندیشه سیاسی شهید مدرس را تشکیل می‏دهد، آن هم تحت عنوان سیاست موازنه عدل; البته جالب و کلیدی بودن این اندیشه و نظر را می‏توان با در نظر گرفتن فضای سیاسی آن عصر بهتر درک کرد; چرا که ایران آن عصر جامعه‏ای بود از درون آفت زده و از بیرون هم ترمینال دو قدرت بزرگ (و به گفته خود شهید مدرس دو قدرت که یکی اعقل و دیگر عامل و یکی قوی و دیگری اقوی) روسیه و انگلیس، دو قدرت که هر وقت اراده می‏کردند، به بهانه‏ای ایران را مابین خود تقسیم کرده و منابع و معادن و ثروت مادی و انسانی آن را به تاراج می‏بردند .
در این فضای آلوده که عده‏ای از دولتمردان به همسایه شمالی عشق می‏ورزیدند و نوکری آن را افتخاری بس عظیم برای خود قلمداد می‏کردند و عده‏ای هم برای همسایه جنوبی خوش رقصی کرده و اجیر آنها می‏شدند و افتخار می‏کردند که بریتانیای کبیر برای آنها مقرری معین نموده و بخاطر آن سرمایه ملت و مملکت را یکجا به اجنبی هبه می‏کردند; در چنین فضایی، بزرگ مردی و مجاهدی وارسته و دارای تفکر توحیدی، صدای سیاست‏« نه شرقی و نه غربی‏» را سر می‏دهد و دنبال اثبات عزت و شرف ایران اسلامی و ملت مسلمان است; چرا که از فرهنگ قرآن الهام گرفته و آشنا به آیه نفی سبیل و عالم و آگاه به مسائل سیاسی است . صفت وارستگی و عدم تعلق به زرق و برق‏های دنیوی را به خود اختصاص داده و بر این اساس، می‏تواند چنین شعاری را طرح و اجرا کند . لذا ندا سر می‏دهد که روابط ما با تمام کشورها، چه همسایه و چه غیر همسایه، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، بر اساس صلح و صفا و صمیمیت و برادری است و ما خواهان روابط حسنه با تمام دول جهان می‏باشیم، در عین حال که خواستار صلح و صفا و روابط هستیم، به کسی هم اجازه سلطه نمی‏دهیم . با این توضیحات مختصر، می‏توان وظایف و اهداف حکومت در زمینه سیاست‏خارجی را در دیدگاه شهید مدرس این گونه فهرست کرد:
1 . تامین حاکمیت و استقلال کشور;
2 . تدوین و اجرای اصول سیاست‏خارجی بر پایه دیانت;
3 . مبارزه با بیگانه در صورت تعدی و تجاوز به کشور;
4 . روابط حسنه با تمام دول جهان بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر;
5 . دستیابی به استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در سایه اعمال سیاست توازن عدمی;
6 . توجه به مسائل و مشکلات مسلمانان جهان اسلام .
اما توضیح مطالب فوق، با استناد به سخنان شهید مدرس می‏باشد . شهید مدرس در یکی از نطق‏های خود در مجلس شورای ملی، وقتی اوضاع جهان و در آن میان وضعیت ایران عصر خود را بیان و تشریح می‏کند، در باب روابط با دول بیگانه اینچنین می‏گوید: « منشا سیاست ما دیانت ماست . ما با تمام دنیا دوستیم، مادامی که متعرض ما نشده‏اند . هر کس متعرض ما بشود، متعرض او خواهیم شد . همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانی کردم گفتم: اگر کسی بدون اجازه ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم، او را با تیر می‏زنیم، خواه کلاهی باشد، خواه عمامه‏ای باشد، خواه شاپو سیر داشته باشد . . . دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما، ما با همه دوستیم و همین طور دستور داده شده است . » (6)
البته برای مدرس فرقی نمی‏کند که بیگانه شرقی باشد یا غربی . آنچه برای او در روابط خارجی مهم است، تحصیل عزت و عظمت و منافع مسلمین است .
مدرس باز بودن درهای کشور و یا به تعبیر خودش، به همه جا در داشتن را بر مبنای موازنه عدمی یعنی فلسفه سیاسی خود می‏داند و اعتقاد دارد که روابط حسنه با تمام دول جهان باید بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر وجود داشته باشد . او می‏گوید:« با تمام دول جهان باید روابط حسنه داشته باشیم، بدون اینکه دول قوی بخواهند بر ما سلطه سیاسی یا اقتصادی و یا هر گونه سلطه دیگری داشته باشند . » (7)
همانطور که گفته شد، به عقیده مرحوم مدرس، نیل به خودکفائی سیاسی و دستیابی به استقلال فرهنگی و اقتصادی کشور، جز در سایه اعمال سیاست توازن عدمی و جلوگیری از نفوذ قدرت‏های استعماری شرق و غرب در ایران میسر نیست . او به کرات بدین موضوع تصریح کرده است که ضرورت دارد توازن عدمی را نسبت‏به همه دولت‏ها مراعات کنیم، نه توازن وجودی را و از تمایل به هر سیاست‏خارجی چه رنگ شمال داشته و چه جنوب و چه شرق و چه غرب بپرهیزیم . (8)
دراین باره شهید مدرس می‏گوید:
«ما را بگذارید که صلاح و فساد خودمان را می‏دانیم . . . من مناسب نمی‏بینم که دولت‏ها دوست‏های خصوصی پیدا کنند، یکی تعریف ما را بکند یکی مذمت، من اگر خوبم، اگر بد، تو برو خود را باش . من که با همه خوبم، هیچ دوست ندارم که یک دولتی چه در اینجا و چه در مرکز خود، تعریف مرا بکند . من اگر خوبم، برای خودم و اگر بدم، برای خودم هستم . من از هر دولتی که بخواهد دخالت در امور بکند، می‏ترسم و باید توازن عدمی را نسبت‏به همه مراعات کرد، نه توازن وجودی، یعنی شما برای خودتان، ما هم برای خودمان . » (9)
یکی از مصادیق مخالفت‏با موازنه وجودی و اعتقاد به موازنه عدمی شهید مدرس را می‏توان در مخالفت‏با قرار داد 1919 دید، که خود شهید در این باره می‏گوید: «این قرار داد منحوس، یک سیاست مضر به دیانت اسلام، مضر به سیاست‏بی‏طرفی ما بود . . . کابینه وثوق‏الدوله خواست ایران را رنگ بدهد، اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد، بر خدا و ملت ایران قیام نمود . حال هم هر کسی تمایلی به سیاستی نماید، ما یعنی ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود . چه رنگ شمال و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا . . . . » (10)
یا در جای دیگر می‏افزاید:
« . . . یک اشخاصی رنگ پیدا کردند، آمدند و گفتند که عقیده ما تمایل به سیاست انگلیس است . شاید یکی پیدا بشود و بگوید عقیده سیاسی من روس است، ما بر ضد همه هستیم . ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد . هر رنگی غیر از این داشته باشد، دشمن دیانت ما، دشمن استقلال ماست . » (11)

نتیجه

مدرس یکی از فقها و مجتهدین عصر قاجار و پهلوی بود که هر دو فضای اجتماعی وسیاسی ایران آن عصر را بخوبی درک کرد و جزء آن دسته از روحانیون می‏باشد که به اوضاع جهانی آگاهی داشته و با اندیشه صاحب نظران غربی هم آشنا بود . کسی که کتاب‏های تاریخ شاردن، روح القوانین مونتسکیو، شهریار ماکیاولی را مطالعه کرد، و در دوره‏ای، به عنوان یکی از فقهای برگزیده، از میان بیست فقیه طراز اول، وارد مجلس شد، تا نظارت مجلسی را که محصول انقلاب مشروطه است، عهده‏دار باشد . او بعدها نیز به عنوان وکیل اول مردم تهران وارد مجلس شورای ملی شد و ثمرات زیادی را برای ملت ایران به ارمغان آورد .
مدرس کسی بود که مشکل ایران را در دو چیز عمده و اساسی مشاهده می‏کرد، یکی در استبداد، که باعث ناتمام ماندن اهداف انقلاب مشروطه، از دست رفتن قدرت پارلمان، بازگشت قدرت از پارلمان به پادشاه و منصب پادشاهی و ترویج تفکر فضیلت طلبی می‏شد; بنابراین تلاش می‏کرد که استبداد را نابود کرده و بر این باور بود که در هر صورت، باید قوانین اسلامی جاری و ساری شود و برای اجرای قوانین اسلامی نظام می‏تواند مشروطه باشد و هم می‏تواند جمهوری باشد; البته نه جمهوری تقلبی رضاخانی و استدلال می‏کند که مشکل حکومت در عصر غیبت می‏تواند جمهوری باشد .
خلاصه اینکه راه حلی که شهید برای مشکل اول و رهایی از آن ارائه می‏کند، این است که دین از سیاست نباید جدا باشد; چرا که وقتی ملت مسلمان ایران و اندیشمندان مسلمان از سیاست فاصله گرفتند و تفکر جدایی دینی از سیاست ترویج‏یافت، بر این اساس، نااهلان بر روی کار آمدند و مشکلاتی برای ایران آفریدند که از آن جمله، مشکلات استبداد می‏باشد . فلذا تنها راه نجات از این مشکل، اعتقاد نظری و عملی به ادغام و عینیت دین و سیاست و حضور فقها و اندیشمندان مسلمان در صحنه سیاسی می‏باشد . و مشکل دوم را در سلطه بیگانگان و وجود سیاست ایجابی در ایران می‏بیند و بر این اعتقاد است که تمام گرفتاری‏ها بخاطر این است که عده‏ای وطن فروش با اجانب همکاری کرده و در صدد فروش ایران و باعث‏بدبختی و عقب‏ماندگی ایرانیان شده‏اند و طرفداری از انگلیس و روس می‏کنند و «انگلوفیل‏» بازی و «روسوفیل‏» بازی در می‏آوردند; در چنین فضای اجتماعی و سیاسی است که مدرس سیاست‏سلبی و موازنه عدمی را مطرح می‏کند که بعدها الگویی برای دیگران، از جمله رهبران نهضت ملی کردن نفت ایران می‏شود و شهید مدرس با اینکه به سیاست‏سلبی در سیاست داخلی و خارجی اعتقاد دارد، ولی هیچ وقت‏بر این باور نیست که سیاست عدمی یعنی عدم ارتباط با دیگران، بلکه کشوری را قوی می داند که کشورش به همه سو در داشته باشد و در عین استقلال، بتواند از فن و تکنولوژی دیگران هم استفاده و بهره ببرد .

پي نوشت :

1) محمد ترکمان، پیشین، جلد دوم، ص 478 .
2) محمد ترکمان، پیشین، جلد اول، ص 229 .
3) همان، ص 123 .
4) همان، ص 315 .
5) محمد ترکمان، پیشین، جلد دوم، ص 167 - 166 .
6) حسین مکی، پیشین، ص 209، همچنین رجوع کنید به محمد ترکمان، مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج 2، ص 464 .
7) علی مدرس، نگاه مدرس به فرهنگ و تمدن غرب، کتاب سروش، چاپ اول 1375، انتشارات صدا و سیما، ج 1، ص 211 .
8) حسین رزمجو، مدرس و اصل توازن عدمی او در سیاست، مشکوة، بهار 1370، ص 92 - 91 .
9) حسین مکی، پیشین، ص 211 .
10) علی مدرسی، مرد روزگاران، جلد اول، چاپ دوم (بی‏جا، بی‏نا، 1374)، ص 405 .
11) محمد ترکمان، پیشین، جلد اول، ص 196 .

منبع:پایگاه حوزه